عبور از کوچه پس کوچه های زندگی
قلبم تیر می کشد...
این لحظه های تمام نشدنی
برایم سخت میگذرند…
نبضم کند میزند…
قلبم تیر میکشد…
دارم صدای خورد شدن احساس پاکم را …
لابه لای چرخ دنده های زندگی میشنوم …
آری خورد شدم به جرمی که نمیدانم …
چه خوش باور بودم…! گمان می کردم …
فصل درد ها رو به پایان است …
و خوشبختی همین نزدیکیست!
افسوس…
شادی هایم بی دوامند!
دلم هوای باران را کرده
دلم می خواهد آسمان هم بگرید
شاید کسی متوجه اشکانم نشود
شاید کسی نپرسد از دلیل گریه ام
فریاد بزرگی در سینه ام حبس شده
فریادی از نامردمی ها….
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه
گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه
هر چه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار نه
تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه
میروی اما خودت هم خوب میدانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار نه
سخت میگیری به من با این همه از دست تو
میشوم دلگیر شاید نازنین بی زار نه
گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه
عشق از نگاه شریعتی
برای اثبات کمال نامردی مردها همین بس که در مقابل قلب عاشق و فریب خوده ی یک زن احساس می کنند که مردند!!!
تا هنگامی که قلب زن تسلیم نشده پست تر و سمج تر از ... عاجزتر از یک اسیر،گداتر از گدایان سامره ، پوزه بر خاک و دست تمنا به پیش، گدایی عشق می کنند، اما تا خاطرشان از تسلیم قلب زن، راحت شد یکباره به یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده!!!
و تازه کمال مردانگی را در بی نهایت نامردی جستجو می کنند، در شکنجه دادن قلب و به زنجیر کشیدن یک زن اسیر...
دکتر شریعتی
همراهی دلنشین
این که گاهی، همدمی، همراهی باشد
که تو را بفهمد
و بداند که تو همیشه همان آرام و صبوری
که گاهی بی حوصله می شود
داد و فریاد راه می اندازد و همه را به هم میریزد
اینکه کسی باشد که بفهمد بی حوصلگی هایت از دلتنگیست
از سر خستگی .
و به جای ناراحت شدن و اخم کردن
حرﻑ هایت را به دل نگیرد و با محبت آرامت کند
خوب است کسی باشد که تو را بپذیرد و کنارت باشد
با همه ی بدی ها و بی حوصلگی هایت
با تمام اعصاب خوردی ها و غر زدن هایت
و یادﺵ نرود که تو همان همیشگی هستی
که فقط کمی . دلتنگ شده ای
.
گرگ صفتان را دوست دارم...
ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨﮕــَـﻠَﻨﺪ ! ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ
ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِ
ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِ
ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ
ﺳﯿـــﺮﮎ از ترس شلاق ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ ! ﻭﻟــﯽ " ﮔﺮﮒ " ﺭﺍﻡ
ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !
ﺑﺮﺍﯼِ
ﮐــَــﺴﯽ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﻭ . .
ﻫﻤـــﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ " ﮔﺮﮒ " ﺣُــﮑﻤﺶ "
ﻣـــــــَـــــﺮﮒ " ﺍﺳﺖ.....
برای کسی عوض نشو خودت باش حتی اگر حکمش مرگ باشد...
بگذار تورا همینی که هستی بخواهند...مثل گرگ وحشی و رام نشدنی ...نه مثل شیری دست آموز و اهلی.....
مراقب داشته هامون باشیم....
یکی زندگی می کند؛یکی تحمل
انسانها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند...
انسانها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه...
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای
یک روز...
"مراقب داشته هامون باشیم"